آرتین عزیزمونآرتین عزیزمون، تا این لحظه: 12 سال و 25 روز سن داره
آیلین نازنینمونآیلین نازنینمون، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه سن داره

آرتین

یک روز زیبای بهاری (جلفا)

روز جمعه 27 اردیبهشت تصمیم گرفتیم با خونواده بابایی بریم جلفا. تازه راه افتاده بودیم که بارون شدید غافلگیرمون کرد ولی کوتاه نیومدیمو به راهمون ادامه دادیم. تا نزدیکای جلفا بارون همچنان میبارید ولی تا ما رسیدیم بارون قطع شد و آفتاب درومد.هوا حسابی پاکو آبی بود. نفس کشیدن تو این هوای پاک واقعا لذت بخش بود. جای همتون خالی... تا رسیدیم رفتیم پارک کوهستانو اتراق کردیم و مامانی کلی عکس ازم گرفت راستی من عاشق عینکم و اگه کسی بغلم کنه و عینکی باشه در یک چشم به هم زدن عینکشو در میارم. برای همین چند روز پیش مامانیو بابایی یه عینک آفتابی خوشگل برام خریدن که خیلی دوسش دارم کلی توی پارک بدو بدو و باز...
28 ارديبهشت 1392

حموم

من این روزها بازی کردن توی حموم رو خیلی دوست دارم و کلی کیف میکنم برا خودم. این عکسارم مامانی توی 13 ماهگی ازم گرفته.ببخشیددیگه، عکسام خبلی لختین     ...
26 ارديبهشت 1392

اندر احوالات 13 ماهگی

دوشنبه 16 اردیبهشت سال 92 من 13 ماهه شدم. این روزا حسابی شیطونی میکنم، اشتهام  خیلی خیلی کم شده و مامانم خیلی غصه میخوره. خیلی چیزا رو تقلید میکنم، وقتی کسی  خمیازه میکشه منم خمیازه میکشم. گوشمو نشون میدم و میگم:گووو . کلمه آب  و چای رو هم  میتونم  بگم. وقتی کسی شعر اتل متل توتوله رو برام میخونه میزنم رو پاهام. موبایل مامانی رو بر  میدارم و میگم ال ... بابا: الو بابا  وقتی بهم میگن آرتین می میت کو نشون میدم. امروز صبح مامانی رو صدا زدم و گفتم ماما و  مامانی گفت جان. بلافاصله منم گفتم دان....  و اما عکسهای 13 ماهگیم: این روزا دوست دارم یه لباسی رو بندازم روی سرم و باهاش تو خ...
26 ارديبهشت 1392

اولین پست بعد از تولدم

دوستای گلم سلام. ببخشید که یه مدتی نبودیم و ممنون از دوستای گلمون که جویای حالمون بودن و همچنان به وبم سر میزدن. دلم برا همتون یه ذره شده بود  بعد از تولدم متاسفانه مریض شدم ، صدام گرفته بود و سینم خس خس میکرد. چندین بار رفتیم دکتر تا اینکه بالاخره از هفته پیش کم کم حالم بهتر شد. اصلا دوست نداشتم دارو بخورم و تا دارو دست  مامانی میدیدم شروع میکردم به گریه شدید و چندین بار حین خوردن دارو بالا  آوردم.  و اما بعد از تولدم کلی پیشرفت کردم کارای جدید میکنم و کلمات جدیدی رو تلفظ میکنم. عاشق کشمشم وبهش میگم: کیس یه خاطره جالب از کشمش خوردن من: یکی دو روز بعد تولدم خاله اومده بود خونمون پیشم ب...
11 ارديبهشت 1392

روز مادر مبارک (دلنوشته ای از مامانی)

پسر بی همتای من: مادر شدن زیباترین و شیرین ترین حس دنیاست و تو با آمدنت قشنگترین احساسها را در من بیدار کردی و مرا لایق نام مادر دانستی . شیرینم 2 سال است که طعم شیرین مادر بودن را میچشم  و به خودم میبالم. به راستی که مادر فرشته ای چون تو بودن به خود بالیدن هم دارد. عزیزترینم ، پرنس زیبای  من: لبخندت برای من بزرگترین هدیه روز مادر است پس تا ابد بخند تا من هم با  دیدن شادی ات  شاد شوم. عشق من بدان که همیشه آغوشم برای تو باز است و تو همیشه  پسر کوچولوی  شیرینم هستی حتی اگر 100 ساله شوی و اما... آسمانی پر از ستاره، دشتی پر از گل، تقدیم به آنی که بهشت...
11 ارديبهشت 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آرتین می باشد